در بخش اول این نوشتار، که در شماره 24 به محضر اهل معرفت تقدیم گردید، در زمینه مفردات آیه سوم از سوره مبارکه مائده، تقدیم «الیوم» بر «لکم»، نکاتی درباره «اکمال» و «اتمام»، معترضه بودن بخشی از آیه، ارتباط و هماهنگی بین دو بخش «الیوم» در آیه و منظور از آن در آیه مزبور، همچنین نکاتی در باب روزنه امید کافران، برداشته شدن زمینه ترس و اکمال دین مطرح گردید. اکنون در ادامه سخن، بحث را درباره اکمال دین ادامه میدهیم و سخن را در دیگر موضوعات پی میگیریم:
عدهای از اهل تفسیر علت اکمال دین را در این روز، کامل شدن مراسم حج میدانند; چون حضرت رسول(ص) در آن سال احکام و مناسک حج تمتع را عملا به مسلمانان تعلیم دادند و شخصا در مراسم شرکت داشتند.
در پاسخ به این عده باید گفت: اولا، چگونه تعلیم یک حکم از احکام دین یعنی حج تمتع - که پس از مدتی کنار گذاشته شد - میتواند علت اکمال دین باشد؟ همچنین چه ارتباطی بین تعلیم مناسک حج و یاس کافران وجود دارد؟
بعضی دیگر از مفسران عامه گفتهاند: منظور پاک شدن خانه خدا از مشرکان میباشد که حضرت رسول(ص) روز عرفه نگاهی به سرزمین انداختند و هیچ مشرکی را ندیدند. (1)
پاسخ آن است که اولا، شهر مکه و خانه خدا یک سال پیش از حجةالوداع از مشرکان پاک شده بود، در صورتی که آیه صحبت از امروز میکند(الیوم).
ثانیا، سخن از اکمال دین است و دین مجموعهای از عقاید و احکام میباشد. اکمال دین نیز با اضافه کردن احکامی بر آن مجموعه محقق میشود. اما پاک شدن محیط مکه از مشرکان و برطرف شدن موانع در راه عمل به احکام دین از اجزای دین به شمار نمیآید. اوضاع و احوال و رفتار ظاهری جامعه اسلامی ارتباط با اصل مجموعهای به نام «دین» ندارد که شامل احکام و فرایض و معارف است.
باید دقت داشت که در روزهای آخر عمر حضرت رسول(ص) روز عرفه یا غدیر چه حکمی از احکام دین نازل و ابلاغ شد که بعد از بیستسال نزول تدریجی احکام، این حکم خاص علت اکمال دین گردید؟ از بررسی تاریخ اسلام و اقوال علمای شیعه و در خلال نظرات عامه، کاملا روشن است که تنها حکمی که این روزها برای مسلمانان بیان شد و دارای ویژگی خاص و اهمیت فوقالعادهای بود که میتوانست علتیاس کافران و اکمال دین باشد همان ماجرای غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) است.
در این روز تحولی بزرگ در دین اسلام روی داد; تکلیف رهبری و سرپرستی مسلمانان و جامعه اسلامی پس از حضرت رسول(ص) مشخص شد و ادامه این رهبری، که نقش بسیار مهمی در اداره معنوی و ظاهری جامعه اسلامی دارد، در افرادی که بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبی نیز بین آنها و حضرت رسول(ص) باشد معین گردید. به عبارت دیگر، سرپرستی و رهبری شخصی حضرت به رهبری و سرپرستی نوعی - ولی محصور و محدود در ائمه دوازدهگانه: - تبدیل شد و گویا مقام ولایت از مرحله حدوث و تجلی در شخص حضرت رسول(ص)، که به مرحله بقا و ظهور در امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و یازده فرزند ایشان: به اسامی مشخص شدهاندرسید.این موضوع نقطه عطفی در بیان احکام و فرایض دین بهشمار میآید که با آن، روزنه امید کافران بسته و دین کامل شد.
امام صادق(ع) فرمودند: «الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتی ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسیلم النفس لامرنا.» (2)
«و اتممت علیکم نعمتی»; و نعمتخود را بر شما تمام کردم.
ابتدا باید روشن کرد که در این عالم نعمت چیست. آیا هرچه خداوند آفریده برای همه مردم نعمت است؟ ممکن استیک چیز برای فردی نعمتباشد، ولی همان چیز برای دیگری بلا به حساب آید. شاید برتر از قرآن - پس از وجود ائمه اطهار: - در این عالم، نعمتی نباشد. با وجود این، خداوند درباره قرآن میفرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء: 82)
مفسر بزرگ قرآن، مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائی در تفسیر المیزان نعمتالهی را چنین توضیح میدهد:
مراد از نعمت همه آن چیزهایی است که با طبع انسانی سازگار باشد و از آن امتناع نورزد. همه اشیا از آن نظر که در نظام کلی تدبیر الهی قرار گرفته و به یکدیگر متصل و مربوط اند و اجزای آنها با یکدیگر سازگار و ملایم است، نعمت الهی هستند. از اینرو، در آیه 24 سوره ابراهیم میفرماید. «و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها» یا در جای دیگر میفرماید: «و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة» (لقمان: 20) ولی با این وجود، خداوند برخی از آنها را به اوصاف شر و لهو و لعب و اوصاف ناپسند دیگری توصیف نموده است. به عنوان مثال، میفرماید: «و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب»(عنکبوت: 64)
این آیات دلیل بر آناست که آنچه نعمتبه شمار آمده تنها در صورتی نعمت است که با غرض و هدفی که خداوند از آفریدن آنها برای انسان داشته موافق باشد; زیرا آنها به این منظور آفریده شده که از سوی خداوند کمکی برای انسان باشد تا در راه سعادت حقیقی خود - که همان قرب و نزدیکی به خداوند بر اثر بندگی و فروتنی در برابر پروردگار است - از آنها بهره گیرد. بدین روی، میفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (الذاریات:56)
پس هرچه را که انسان بدین منظور مورد استفاده قرار دهد که به ساحت و قرب الهی راه یابد و خشنودی او را به دست آورد نعمت است. ولی اگر از آنها در راه شیطان و نافرمانی او بهره گیرد برای انسان نقمت و بلا خواهد بود.
در نتیجه، موجودات این عالم به خودی خود، نعمتیا نقمت نیست، مگر به اعتبار نوع و شکل تصرفی که انسان در آنها انجام میدهد. اگر در راه عبودیتباشد نعمت است و اگر در راه نافرمانی و بندگی شیطان باشد نقمت و بلا.
معنای این سخن در واقع، آن است که «نعمت» عبارت است از ولایت و سرپرستی الهی و هر چیزی در صورتی نعمتبه حساب میآید که مشتمل بر ولایت الهی باشد. «الله ولی الذین آمنوا.» (بقره:275); «ذلک بان الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم.» (محمد:16)بنابراین، اسلام، که «مجموعهای از دستوراتی است که از سوی خداوند نازل شده تا او را بپرستند»، در ظاهر، دین است اما از آن حیث که عمل به آنها مشتمل بر ولایتخدا و رسول و اولیای امر: میباشد، نعمت است. ولایت هم مانند قرآن است; برای برخی نعمت و برای برخی نعمت است. به عبارت دقیقتر، در یک مرتبه، برای همه نعمت و در مرتبه دیگر، برای برخی نعمت و برای برخی نقمت است. در ارائه راه برای همه نعمت است ولی در بهرهگیری و ایصال الی المطلوب برای افراد فرق میکند.
ولایتخداوند - یعنی تدبیر امور بندگان به وسیله دین - تمام نمیشود، مگر به ولایت رسول(ص) و ولایت او نیز جز به واسطه ولایت اولیالامر پس از حضرت رسول(ص) - یعنی: تدبیر امور دینی مردم به اذن خداوند - تمام نمیشود. «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.» (نساء:(ص59); «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون.» (مائده:55)
پس ماحصل معنای آیه چنین میشود: روزی که کافران از دین شما ناامید شدند، مجموع معارف دینی را که بر شما نازل کرده بودم با ولایت کامل ساختم و نعمتخود را - یعنی: ولایت را که عبارت از تدبیر و اداره الهی در امور دینی است - بر شما تمام کردم.
تا آن روز تنها ولایتخدا و رسول او(ص) بود و چنین ولایتی تا زمانی که وحی نازل میشد کفایت میکرد، ولی برای دوره پس از انقطاع وحی، که رسولی در بین مردم نیست تا از دین خدا دفاع کند، نیاز است که از سوی خداوند کسی منصوب شود و به این مهم قیام نماید و او همان ولی پس از رسول خدا(ص) است.
نتیجه آنکه ولایت تکمیل قانونی است که ناقص بوده و با نصب ولی امر پس از پیامبر(ص) تمام گردیده و اکنون که دین و تشریع آن کامل شده و نعمت ولایت تمام گشته خدا دین اسلام را برای بندگان خود پسندیده که همان دین توحید است و در آن غیر از خدا دیگری پرستش نمیشود. همچنین غیر از خداوند و رسول یا ولیامری: که خدا امر به اطاعت او کرده از دیگری اطاعت نمیشود. (3)
از بیانات قبل، روشن شد که تنها نعمت در این عالم، نعمت ولایت و سرپرستی خداوند و به دنبال آن رسول او و اولیالامر است. سایر چیزهایی که خداوند آفریده اگر تحت این ولایت قرار گیرند و در راه بندگی و اطاعت از خداوند به کار گرفته شوند نعمتاند، و گرنه جز بلا و نقمت چیزی نخواهد بود.
به عنوان مثال، از جمله نعمتهای الهی، وجود، طول عمر، سلامتی، و مال و ثروت است. اگر اینها در راه بندگی خداوند به کار گرفته شوند نعمت هستند، ولی اگر در راه بندگی شیطان و آزار مردم صرف گردند بلا و مصیبتخواهند بود. «ولا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین.» (آل عمران:178)
امام سجاد(ع) در دعای مکارمالاخلاق میفرماید: «وعمرنی ما کان عمری بذلة فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسبق مقتک الی او یستحکم غضبک علی.»
به کار گرفتن این امکانات در راه بندگی خداوند به معنای تصرف در آنهاست، به گونهای که تدبیر پروردگار عالم اقتضا میکند. چنین عملکردی تحت ولایتخداوند بودن را میرساند. ولایتخداوند به ولایت رسول او(ص) و ولایت رسول(ص) به ولایت ائمه اطهار: تمام میشود.
پس روشن شد که اصل نعمت در این عالم، ولایت است و سایر چیزها اگر تحت این ولایت درآیند نعمتاند، ولی اگر از محدوده این ولایتخارج شوند، نه تنها نعمت نیستند، بلکه بلا و مصیبتخواهند بود: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم.»
امام هشتم، علیبن موسیالرضا(ع)، فرمودند: «لیس فی الدنیا نعیم حقیقی.» عدهای گفتند: با توجه به آیه مزبور، آیا آب خنک و امثال آن نعمت الهی نیست؟ حضرت فرمودند: آیا آیه را چنین تفسیر میکنید؟ امام صادق(ع) فرمودند: «و لکن النعیم حبنا اهل البیت و موالاتنا یسال الله عنه بعد التوحید و النبوة.» (4) این نعمتی بود که روز هجدهم ماه ذیالحجه حجةالوداع در غدیر خم با اعلان نبی اکرم(ص) به ولایتو خلافت امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع) و ائمه اطهار: به اتمام رسید و سبب رضایت پروردگار پس از23 سال نبوت حضرت رسول(ص) گردید.
طمع کافران، ناامیدی آنها، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایتپروردگار، همهدریک روزواقعشده است. امابایداندیشید که آیا مجموعه این مسائل در روزی غیر از غدیر خم و روز نصب امیرالمؤمنین(ع) واقع شده است، باتوجه بهاینکه بیشتر روایات فریقین روز غدیر را به عنوان شان نزول آیه ذکر کردهاند؟ آیا در سایر روزهایی که احتمال آن را عدهای مطرح کردهاند، ممکن است تمام این اتفاقات افتاده باشد؟ با بررسی روزهایی که در آن چنین احتمال داده شده کاملا روشن میشود که هیچ کدام از این روزها - غیر از روز غدیر - نمیتواند روز مورد نظر باشد.
روزهایی که به عنوان مصداق «الیوم» ذکر شده از این قرار است:
1- روز بعثت و ظهور اسلام: از ظاهر آیه کریمه اینگونه به نظر میرسد که در زمان نزول این آیه، مسلمانان دینی داشتند که کافران طمع به محو و ابطال آن بستند و مسلمانان نیز از آنها میترسیدند. اما خداوند در این روز زمینه ترس را برداشت و دین کامل شد و نعمتبه اتمام رسید. هیچکدام از این موارد مزبور در روز بعثت و ابتدای ظهور اسلام نبود و درآن روز، سخنی از طمع کافران و یاس آنها وجود نداشت.
2- روز هجرت: در روز هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه نیز هیچکدام از خصوصیات مورد نظر مطرح نبوده است.
3- روز تشکیل حکومت: در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی در مدینه منوره، هرگز کافران از محو و ابطال دین ناامید نبودند; زیرا در ابتدا، جنگ کافران با مسلمانان برای محو دین اسلام بود و جنگ برای غلبه و پیروزی با یاس و ناامیدی سازگاری ندارد.
4- روز فتح مکه: هرچند فتح مکه برای مسلمانان پیروزی بزرگی بود، ولی فتح مکه در سال هشتم هجری واقع شد و تا سال دهم احکام بسیاری نازل گردید. پس چگونه در این روز دین، کامل شد و نعمتبه اتمام رسید؟
از این گذشته، بیان شد که جمله «الذین کفروا» شامل جمیع کافران میشود و با فتح مکه، هرچند بسیاری از کافران از دین اسلام قطع امید کردند، ولی بسیاری از آنها هنوز از محو و ابطال دین اسلام ناامید نشده بودند و بسیاری از عهدنامهها و پیمانها با کافران هنوز برقرار بود و آنها بر سنت مشرکان مراسم حج را انجام میدادند.
5- روز نزول و قرائت آیه برائت: در این روز، اسلام کاملا بر جزیرةالعرب تسلط یافت و آثار شرک و بتپرستی محو شد و از آن پس، مشرکان در مراسم حجشرکت نداشتند. ولی با این همه، اکمال دین و اتمام نعمت در چنین روزی تحقق نیافت; چون این ماجرا در سال نهم هجری واقع شد و پس از آن، هنوز احکام بسیاری نازل میشد. همچنین با وجود آنکه کافران جزیرةالعرب ناامید شدند، ولی کافران خارج جزیرةالعرب هنوز از ابطال و محو دین اسلام ناامید نشده بودند.
6- روز عرفه: چنانچه معنای «الیوم» را «امروز» - یعنی: روز نزول آیه - بدانیم دو احتمال در این روز ذکر شده است: 1. روز عرفه; 2. روز غدیر. از قسمتهای نخستین بحث روشن شد که هیچکدام از خصوصیاتی را که آیه کریمه برای این روز ذکر کرده است در روز عرفه نمیتوان یافت; یاس کافران، برداشته شدن زمینه ترس از مسلمانان، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایت پررودگار، هیچیک با روز عرفه مطابقت ندارد.
بنابراین، تنها روزی که روز نزول آیه و دارای تمامی این خصوصیات میباشد روز غدیر خم است که شواهد تاریخی فراوان و روایات و شان نزولهایی که از فریقین نقل شده نیز آن را تایید میکند.
به عنوان مثال، بیشتر عامه نقل کردهاند که پس از نزول این آیه، حضرت رسول(ص) هشتاد و یک روز بیشتر عمر نکردند. (5)
از سوی دیگر، مورخان عامه وفات آن حضرت را روز دوازدهم ربیع الاول میدانند. (6)
از جمع بین این دو نقل و جمع و تفریق اعداد، ظاهر میشود که روز نزول آیه هجدهم ماه ذیالحجه - روز غدیر - بوده است، و این با روز عرفه چندین روز اختلاف دارد.
در این زمینه، ابتدا روایتشیعه از بیانات ائمه معصوم: و سپس روایات عامه نقل میگردد:
الف - روایات شیعه
روایاتی که روز نزول آیه را روز غدیرخم و ماجرای نصب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)به جانشینی پیامبر گرامی اسلام(ص) میداند:
1. قال ابوجعفر(ع): «و کان الفریضة تنزل بعد الفریضة الاخری و کانت الولایة آخر الفرائض فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی."»
قال ابوجعفر(ع): «یقول الله عز و جل: "لا انزل علیکم بعد هذه الفریضة قد اکملت لکم الفرائض."» (7)
در تفسیر عیاشی و قمی و بحارالانوار روایات دیگری نیز شبیه همین نقل شده است. (8)
2. عن الصادقین8: «انه انزل الله بعد ان نصب النبی(ص) علیا(ع) للانام یوم غدیر خم عند منصرفه من حجةالوداع.» قالا: «و هی آخر فریضة انزلها الله تعالی. لم ینزل بعدها فریضة.» (9)
3. فی الخصائص عن الصادقین8: «نزلت هذه الایة (آیة التبلیغ) یوم الغدیر و فیه نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم."» و قال الصادق(ع): «ای الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتی ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسلیم النفس لامرنا.» (10)
4. ابن بابویه... قال حدثنی القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم، قال: کنا مع الرضا(ع) بمرو... فتیمم(ع) ثم قال: «... و انزل الله فی حجةالوداع و هی آخر عمره(ص) "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا"فامر الامامةمنتمامالدین...واقام لهم علیا(ع) اماما....» (11)
5. الطبرسی... عن ابیسعید الخدری: «ان رسول الله(ص) لما نزلت هذه الایة قال: «الله اکبر علی تمام الدین و کمال النعمة و رضی الرب برسالتی و ولایة علی بن ابیطالب(ع) من بعدی و قال: "من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."»
6. الشیخ فی الامالی قال: اخبرنا ابوعبدالله محمد بن محمد النعمان.. عن الصادق قال امیرالمؤمنین(ع): «فان بولایتی اکمل الله لهذه الامة دینهم و اتم علیهم النعم و رضی لهم اسلامهم اذ یقول یوم الولایة لمحمد(ص): یا محمد اخبرهم انی اکملت لهم الیوم دینهم و اتممت علیهم النعم و رضیت لهم اسلامهم کل ذلک من الله علی فله الحمد.» (12)
7. الشیخ فی الامالی قال: اخبرنا جماعة عن ابی المفضل... عن ابی عبدالله(ع) عن علی امیرالمؤمنین(ع) قال: «سمعت رسول الله(ص) یقول: بناء الاسلام علی خمس... و ختم ذلک بالولایة فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.» (13)
8. الشیخ فی الامالی قال: اخبرنا الحسین بن عبیدالله... عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه: قال حدثنا الحسن بن علی(ع): «فلما من علیکم باقامة الاولیاء بعد نبیکم(ص) قال: "الیوم اکملت..."» (14)
9- السید الرضی فی کتاب المناقب عن محمد بن اسحق عن ابی جعفر(ع) عن جده، قال: «لما انصرف رسول الله(ص) من حجةالوداع نزل ارضا یقال لها "ضوجان" فنزلت هذه الایة: "یا ایها الرسول بلغ..." ثم انزل الله تعالی علی نبیه: "الیوم اکملت لکم دینکم..."»
قال ابن اسحق: قلت لابی جعفر(ع): ما کان ذلک؟ قال: «سبع عشرة لیلة خلت من ذیالحجة... و کان سمع رسول الله(ص) بغدیر خم اثنا عشر رجلا.» (15)
از بررسی و دقت در روایات شیعه، که تنها نمونههایی از آنها نقل شد، روشن میشود که نزول آیه اکمال در روز غدیر خم و در ماجرای نصب امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع) توسط پیامبر گرامی اسلامی(ص) به جانشینی و خلافتخود میباشد و موضوع آیه مزبور ولایت و معرفی حافظ و نگهبان دین است که دین از مرحله نگهبان و حافظ شخصی - یعنی، پیامبر گرامی اسلام(ص) - به مرحله نگهبان و حافظ نوعی - یعنی، مساله ولایت ائمه اطهار: رسید و در نتیجه، دین اسلام مورد رضایتخداوند قرار گرفت و ناامیدی کفار را به دنبال آورد.
ب - روایات عامه
در بین عامه نیز روایات فراوانی مشاهده میشود که نزول آیه اکمال را روز غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین علیبن ابیطالبعلیهالسلام توسط پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله به جانشینی و خلافتخود و ولایتبر مسلمانان میداند و روزه گرفتن روز غدیر خم، که از اعیاد بزرگ اسلامی است، نیز از ابوهریره نقل شده است.
1. الحافظ ابونعیم الاصفهانی روی فی کتابه: «ما نزل من القرآن فی علی(ع)» قال:... عن ابی هارون العیدی عن ابی سعید الخدری2: «ان النبی(ص) دعا الناس الی علی فی غدیر خم امر بما تحت الشجرة من الشوک فقم و ذلک یوم الخمیس فدعا علیا فاخذ بضبعیه فرفعها حتی نظر الناس الی بیاض ابطی رسولاللهصلی الله علیه وآله ثم لم یتفرقوا حتی نزلت هذه الایة: "الیوم اکملت لکم دینکم..." الایه، فقال رسولاللهصلی الله علیه وآله: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و بالولایة لعلیعلیهالسلام من بعدی...» فقال حسان:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا (16)
2. ابیالمؤید موفق بن احمد در کتاب فضائل علی از سید الحفاظ شهرداربن شیرویه ... از ابوهریرة از ابن سعید الخدری مانند روایت اول را نقل کرده است. (17)
3. ابراهیمبن محمد الحموبنی از شیخ تاجالدین ... از ابیهارون العبدی از ابیسعید الخدری ... نیز مانند روایت اول را نقل کرده است.
4. ابراهیمبن محمد الحموبنی از سیدالحفاط و ابومنصور شهردار بن شیرویه ... از ابیهارون العبدی از ابیسعید الخدری.. . نیز مثل روایت اول را نقل کرده است. اما در دنباله آن مینویسد: هذا حدیث له طرق کثیرة الی ابی سعید سعدبن مالک الخدری الانصاری. (18)
5. عن نزول القرآن فی علی یرفعه الی علی بن عامر عن ابی الحجاف عن الاعمش عن عضة قال: نزلت هذه الایة علی رسولاللهصلی الله علیه وآله فی علیبن ابیطالبعلیهالسلام "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک" و قد قال الله تعالی: "الیوم اکملت..."» (19)
6. الحافظ ابوبکر الخطیب البغدادی در تاریخش، ج 8، ص 290... از ابیهریره از پیامرصلی الله علیه وآله و از احمدبن عبدالله التیری ... از بیهریره... و ابنمغازلی... از ابیهریره... از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است: «من صام یوم ثمانیة عشر من ذیالحجة کتب الله له صیامه ستین شهرا و هو یوم غدیر خم لما اخذ النبیصلی الله علیه وآله بیعة علی بن ابیطالب و قال: "من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره "فقال عمربن الخطاب: بخ بخ لک یا علی بن ابیطالب. اصبحت مولای و مولیکل مؤمن ومؤمنة. فانزل الله تعالی "الیوم اکملت ..."» (20)
7. اخرج ابن مردویه و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابی سعید الخدری قال: «لما نصب رسولاللهصلی الله علیه وآله علیا یوم غدیر خم فنادی له بالولایة هبط جبرئیل بهذه الایة "الیوم اکملت ..."» (21)
8. اخرج ابن مردویه والخطیب و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابی هریرة قال: «لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانی عشر من ذیالحجة قال النبیصلی الله علیه وآله: "من کنت مولاه فعلی مولاه فانزل الله الیوم اکملت ..."» (22)
9. اخرج ابوعبید عن محمدبن کعب القرظی قال: «نزلتسورة المائدة علی رسولاللهصلی الله علیه وآله فی حجةالوداع فیما بین مکة و المدینة...» (23)
در میان شیعه روایاتی دیده میشود که نزول آیه کریمه اکمال را روز عرفه میداند، هرچند شان نزول آیه را همان مساله ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب بیان میکند:
1. محمدبن یحیی عن احمدبن محمد... عن ابی الجارد عن ابی جعفرصلی الله علیه وآله قال: سمعت ابا جعفر یقول: «فرض الله عزوجل ...» الی قوله «ثم نزلت الولایة و انما اتاه ذلک یوم الجمعة بعرفة انزل الله عز و جل "الیوم اکملت..." و کان کمال الدین بولایة علیبن ابیطالبعلیهالسلام...» (24)
2. عن جعفر بن محمد بن محمد الخزاعی عن ابیه قال: سمعت ابا عبداللهعلیهالسلام یقول: «لما نزل رسولاللهصلی الله علیه وآله عرفات یوم الجمعة اتاه جبرئیل فقال له: یا محمد، ان الله یقرؤک السلام و یقول لک: قل: لا شک الیوم اکملت دینکم بولایة علی بن ابیطالبعلیهالسلام و اتممت علیکم نعمتی...» (25)
مرحوم علامه طباطبائی درباره این روایات مینویسند: از دقت در آیه کریمه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» و احادیثی که ذیل این آیه بیان شده و از بررسی اوضاع اجتماعی اواخر عمر پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله، به این نتیجه قطعی دست مییابیم که آیه ولایت پیش از روز غدیر نازل شده بوده، ولی آن حضرت از اظهار و اعلان آن به دلایلی پرهیز میکردهاند تا زمانی که آیه«یا ایها الرسول بلغ ...» نازل شد. (26)
بنابراین، ممکن است که بیشتر سوره مائده و از آن جمله آیه اکمال - که مساله ولایت را بیان میکند - روز عرفه نازل شده، ولی حضرت رسولصلی الله علیه وآله بیان آن را تا روز غدیر به تاخیر انداخته باشند، هرچند آیه را روز عرفه تلاوت کردند.
پس میتوان گفت: بین روایات درباره نزول آیه در روز عرفه یا روز غدیر منافاتی نیست; چون به اعتبار نزول ابتدایی، آیه در روز عرفه نازل شده و به اعتبار تلاوت آیه همراه با رساندن و تبلیغ مساله ولایت، در روز غدیر بیان شده است. (27)
مناسب است در این زمینه گفته شود که بین روایات اهل سنت - که دلالتبر نزول آیه در روز عرفه دارد - با روایات شیعه - که آیه را در مورد مساله ولایت و جریان غدیر میداند - منافاتی نیست.
در مقابل روایاتی که از اهل سنت درباره آیه اکمال و نزول آن درباره ولایت ذکر شد، عدهای از عامه ادعای ضعف سند یا جعلی و دروغ بودن این روایات را دارند; مثلا، آلوسی در روحالمعانی چنین ادعا میکند: «ولا یخفی ان هذا من مفتر یاتهم و رکاکة الخبر شاهدة علی ذلک فی مبتدا الامر ... و روایاتهم فی هذا الفصل ینادی لفظها علی وضعها.»
همچنین در کتاب الدر المنثور ضمن نقل روایت از ابیسعید خدری و ابوهریره میگوید: سند اینها ضغیف است. در پاسخ به این سخن آلوسی، که این روایات اولا، از شیعه است. ثانیا، رکاکتخبر و الفاظ آن شاهد بر دروغ و جعلی بودن آن میباشد. باید گفت: اینگونه کلمات از محقق و مفسر قرآن که با روایات نیز آشنایی دارد بسیار عجیب است; زیرا روایات اهل سنت از کتب معتبر آنها، که حتما در اختیار آلوسی نیز بوده، نقل گردیده و دست کم، باید کتاب الدر المنثور سیوطی در اختیار او بوده باشد. پس چگونه است که او این روایات را در کتب عامه ندیده است؟ ثالثا، آیا بین روایات شیعه و روایات آنها تفاوت زیادی وجود دارد یا این روایات هم مانند سایر روایات شیعه است که او باید ادعای جعلی بودن تمام روایات شیعه را داشته باشد؟ آیا کلمات این روایات و الفاظ آنها با الفاظ و کلمات روایات عامه شباهتی ندارد؟ او باید ادعای خود را به صورت واضح و روشن بیان میکرد.
مرحوم علامه امینی چنین میفرماید: «الرکاکة التی حسبها فی الحدیث و جعلها شاهدا علی کونه من مفتریات الشیعة اهی فی لفظه؟ و لا یعدوه ان یکون لذة سایر الاحادیث المرویة و هو خال عن ای تعقید او ضعف فی الاسلوب او تکلف فی البیان او تنافر فی الترکیب جار علی مجاری العربیة المحضة او فی معناه و لیس فیه منها شیء؟» (28)
اما درباره آنچه سیوطی در الدر المنثور و همچنین در الاتقان آورده که سند این دو روایت را صحیح نمیداند و اشاره به ضعف آن میکند، لازم است توجه شود که:
اولا، روایات ابوهریره نزد خود عامه از معتبرترین روایات است. مرحوم علامه امینی ضمن بررسی رجال حدیث «صوم یوم الغدیر»، مینویسند:
«ابوهریرةاجمع الجمهور علی عدالته و ثقته فلانحتاج الی بسط المقال فیه.»
ثانیا، این روایات از طرق دیگری نیز نزد عامه نقل شده و راوی آنها منحصر به ابوهریره و ابوسعید خدری نیست.
مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند: ضعف سند اشکالی به متن و بیان روایت وارد نمیکند; زیرا محتوای آیه کریمه اکمال با بیانی که در جمع خصوصیات یاس و اکمال و اتمام نعمت و رضایت گذشت، جز با مساله ولایتسازگاری ندارد. (29)
برخی از روایات نزول آیه اکمال را روز عرفه بیان میکند. در کنار آن، بعضی از نویسندگان و مفسران یا راویان حادیثسعی کردهاندبهوسیله اینروایات آیهاکمال رااز مساله ولایت و جریان غدیر بیگانه بهشمار آورند. نمونهای از این روایات چنین است:
- اخرج عبدبن حمید عن الشعبی قال: «نزل علی النبیصلی الله علیه وآله هذه الایة و هو بعرفة "الیوم اکملت..."» (30)
- اخرج ابن ابی شیبه و ابن جریر عن عنترة قال: «لما نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم" و ذلک یوم الحج الاکبر بکی عمر فقال له النبیصلی الله علیه وآله ما یبکیک؟ قال: ابکانی انا کنا فی زیادة من دیننا فاما اذ کمل فانه لم یکمل شیء قط الا نقص. فقال صدقت»
- اخرج الحمیدی و احمد و عبد بن حمید والبخاری و مسلم والترمذی والنسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن حیان و البیهقی فی سننه عن طارق بن شهاب قال: قالت الیهود: «انکم تقرؤون آیة فی کتابکم لو علینا معشر الیهود نزلت لاتخذنا ذلک الیوم عیدا. قال و ای آیة؟ قالوا: "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی." قال عمر: والله انی لاعلم الیوم الذی نزلت علی رسول اللهصلی الله علیه وآله فیه و الساعة التی نزلت فیها; نزلت علی رسولاللهصلی الله علیه وآله عشیة عرفة من یوم جمعة.» (31)
مانند این روایت که روز نزول آیه اکمال را روز عرفه میداند، در روایات عامه فراوان است، اما همچنان که در بحث از روایتشیعه گذشت، اصل این مساله، که روز نزول آیه اکمال روز عرفه باشد منافاتی ندارد با اینکه آیه در مورد تبلیغ ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام در روز غدیر باشد; چون این امکان وجود دارد که آیه اکمال در روز عرفه بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله نازل شده باشد ولی آن حضرت تلاوت همراه با تبلیغ ولایت و خلافت را به قرینه آیه «یا ایها الرسول بلغ...» تا روز غدیر به تاخیر انداخته و روز غدیر این جریان واقع شده باشد. این مطلب از بررسی شان نزول آیه تبلیغ به صورت کامل روشن میگردد. احتمال دو مرتبه نازل شدن آیه نیز هست، چنانچه درباره تعدادی از آیات این احتمال داده شده است.
صاحب الغدیر چنین نقل میکند:
«لا سیما مع امکان الجمع بنزول الآیة مرتین کما احتمله سبط ابن الجوزی فی تذکرته(ص 18) کغیر واحد من الآیات الکریمة النازلة غیر مرة واحدة و منها البسملة النازلة فی مکة مرة و فی المدینة اخری و غیرها مما یاتی.» (32)
اما در خصوص روایتی که به صورتهای گوناگون از عمر نقل شده که شخصی یهودی گفت: آیهای در کتاب شما هست که اگر بر ما یهود نازل شده بود آن روز را عید قرار میدادیم... و در ذیل تعدادی از این روایات آمده که عمر گفت: دین کامل شده و بعد از کامل شدن رو به نقصان خواهد گذاشت.
به این اظهار نظر و برداشت عمر از آیه اکمال مرحوم علامه طباطبائی اشکال کردهاند: این روایت این معنا را بیان میکند که در روز عرفه دین، ظاهر و غالب شده و در موسم حج در مکه استقلال یافته و مراد از اکمال دین صفای جو مکه و در اختیار مسلمانان بودن مراسم حج و عدم حضور مشرکان و کفار در مراسم است. به عبارت دیگر، مراد از اکمال دین و اتمام نعمتبهکمال رسیدن وضع مسلمانان است، نه دین به معنای شریعت و معارف و احکامی که نزد خدا جعل شده; زیرا آنچه قابل نقصان است همین وضع ظاهری مسلمانان است. اما کلیات معارف و احکام، که از سوی خداوند تشریع شده، پس از اکمال و اتمام قابل نقصان نیست، علیرغم آنچه در روایتبه آن اشاره شده است. در نتیجه، معنایی که برای اکمال دین بیان گردیده بر آیه کریمه منطبق نیست. چگونه خداوند ظاهر وضع مسلمانان را به خود نسبت دهد و بر مؤمنان منت گذارد که دین آنها را کامل کند، در صورتی که بین مسلمانان منافقانی وجود داشتند که ضرر آنها کمتر از کفار نبود و اجتماعات سری تشکیل میدادند. (33)
اما در تعدادی از روایات، اضافه بر نقل نزول آیه اکمال در روز عرفه، راوی اکمال دین را نیز به عقیده خود تفسیر کرده است; مانند:
- «الیوم اکملت...» یقول: حلالکم و حرامکم;
- «الیوم اکملت...» قال: اخلص الله لهم دینهم و نفی المشرکین عن البیت;
- «الیوم اکملت...» حین نفی الله المشرکین عن المسجد الحرام و اخلص للمسلمین حجهم;
- «الیوم اکملت...» قال: تمام الحج و نفی المشرکین عن البیت.
از دقت در اینگونه روایات بهطور کامل روشن میشود که آنچه راوی نقل میکند فهم و نظر خود اوست و هیچگاه کلامی از پیامبرگرامیصلی الله علیه وآله نقل نکرده و حتی به آن حضرت هم نسبت نداده است. در نتیجه، اینها از حد یک اظهارنظر چیزی افزونتر نیست و باید دقت کرد که این اظهارنظر با ظاهر آیه و سایر روایات و کلمات ائمه اطهارعلیهمالسلام وصحابه منافاتینداشته باشد.
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، آیه اکمال میفرماید: «امروز خداوند دین شما را کامل کرد» و دین مجموعهای از معارف و احکامی است که از سوی خداوند تشریع میشود و این مجموعه چیز مستقلی است و در کنار آن، اوضاع و احوال و رفتار اجتماعی مسلمانان چیز دیگری است که نباید بین این دو اشتباه شود. آنچه در روایات عامه آمده مربوط به بیان وضع ظاهری اجتماع مسلمانان است که مشرکی در مراسم حج نباشد.
معنای اکمال دین به بیان حلال و حرام نیز فهم راوی است و با ظاهر آیه مناسبتی ندارد; چون در این روز حکمی بیان شد که خصوصیات فراوانی داشت: یاس و نا امیدی کفار، اکمال دین، اتمام نعمت، و رضایت پروردگار نسبتبه دین مقدس اسلام. این مجموعه خصوصیات در کدامیک از حلال و حرام احکام دین وجود دارد؟ آیا در تحریم خون و مردار و وشتبرخی از حیوانات... این اهمیت وجود دارد؟
همچنین این احکام آخرین احکامی نبود که بر پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله نازل میشد، بلکه پس از آن احکام دیگری مثل آیه کلاله بر آن حضرت نازل شد. طبری از مفسران عامه در تفسیر خود چنین مینویسد: «فاما الفرائض والاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...؟ و لا یدفع ذوعلم ان الوحی لم ینقطع عن رسولاللهصلی الله علیه وآله الی ان قبض بل کان الوحی قبل وفاته اکثر ماکان تتابعا...» (34)
1. درباره بخش اول از آیه «الیوم یئس الذین کفروا»، مفسران عامه تفاسیری بیان میکنند که اجمالا نقد و بررسی میشود: بیشتر مفسران در تفسیر این بخش از آیه، دو احتمال نقل میکنند:
- کفار از حلال کردن این محرمات نا امید شدند.
- کفار از غلبه بر دین شما نا امید شدند.
آلوسی در روح المعانی آورده است: «والمراد انقطع رجاؤهم من ابطال دینکم و رجوعکم عنه بتحلیل هذه الخبائث و غیرها او من ان یغلبوکم علیه.» (35)
فخر رازی نیز تفسیر آیه را چنین بیان میکند: «فیه قولان: الاول یئسوا من ان تحللوا هذه الخبائث والثانی یئسوا من ان یغلبوکم علی دینکم.» () 36
زمخشری در تفسیر کشاف نیز همین دو احتمال را بیان میکند: «یئسوا منه ان یبطلوه ... و یئسوا من دینکم ان یعلنوه.» (37)
طبری در ذیل آیه کریمه مینویسد: «انقطع طمع الاحزاب و اهلالکفر والجحود ایها المؤمنون من دینکم انتترکوه فترتدوا عنه.» (38)
در توجیه این تفسیر، میگویند: در روز عرفه حضرت رسولصلی الله علیه وآله دیدند هیچ مشرکی در موقف دیده نمیشود و مسلمانان بدون مانع اعمال حج را انجام میدهند.
2. در مورد بخش دوم آیه - «الیوم اکملت لکم دینکم» - مفسران عامه احتمالات و تفاسیر گوناگونی بیان کردهاند: طبری در جامعالبیان بهترین اقوال را چنین بیان میکند: «اولی الاقوال فی ذلک بالصواب ان یقال ان الله عزوجل اخبر نبیهصلی الله علیه وآله و المؤمنین بانه اکمل لهم یوم نزول هذه الآیة علی نبیه(ص) دینهم بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عنه المشرکین...»
صاحب تفسیر کشاف اکمال را اینچنین تفسیر کرده است: «کفیتکم امر عدوکم و جعلت الید العلیا لکم.... او اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام...»
در تفسیر روح المعانی این آیه چنین توجیه شده است: «بالنصر و الاظهار لانهم بذلک یجرون احکام الدین من غیر مانع و بهتمامه...» عن ابن عباس والسدی: «اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی.»
بیشتر مفسران عامه نزول آیه را روز عرفه در حجةالوداع میدانند و میگویند دین کامل شد به اینکه شهر مکه منحصرا در اختیار مسلمانان گردید و یا اینکه اکمال دین به بیان حرامها و حلالها وحدود فرایضاست و یاغلبه ونصرت با مسلمانان بود.
آنچه از مجموع کتب تفسیری و تحقیقی اهل سنت درباره تفیسر آیه اکمال مورد توجه است این نکته میباشد که آنها سعی دارند نزول آیه اکمال را روز عرفه بدانند. بدین منظور، ربط بین این آیه و مساله غدیر و ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام را نادیده گرفته و انکار کردهاند. ولی در بیان مراد آیه در روز عرفه از تعابیری استفاده کردهاند که از ظاهر آیه بهدور است. نمونه این قبیل تفاسیر گذشت.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه این آراء و نظریات را نقد و بررسی کنیم همانگونه که در بیانات قبلی ذکر شد،در تفسیر آیه باید به نکاتی توجه کرد:
آنچه آیه کریمه بر آن تاکید دارد اصل دین است. (یاس از دین و اکمال دین) و آنچه اهل سنت در تفسیر آیه بیان کردهاند مربوط به وضع ظاهری اجتماع مسلمانان و رفتار آنها است و ربطی به اصل دین ندارد. چگونه ممکن استخلوص نیتیا تعلیم اعمال حج موجب اکمال دین باشد؟ همچنین در یاس کفار، اگر مراد ناامیدی کفار و مشرکان قریش است این ناامیدی روز فتح مکه در سال هشتم هجری واقع شد، نه روز عرفه سال دهم هجری. و اگر مراد یاس و ناامیدی کفار و مشرکان عرب باشد این واقعه نیز روز نزول آیه در سال نهم هجری اتفاق افتاد، نه روز عرفه سال دهم. اگر هم مراد جمیع کفار - از یهود و نصاری و مجوس و غیر آنها - منظور است که اطلاق آیه نیز همین را بیان میکند. اینها از دین اسلام قطع امید نکردند، مگر وقتی که خداوند آنچه را که مایه امید و طمع آنان بود به یاس و ناامیدی مبدل کرد. آنها امیدوار بودند که روزی حافظ و نگهبان این دین از دنیا برود و سرپرست و نگهبانی برای دین و مسلمانان باقی نماند و در آن روز به امید و آرزوی خود برسند; دین را از بین ببرند. اما خداوند در روز غدیر با معرفی ولی امر مسلمانان و خلیفه و جانشین پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله و معرفی سرپرست و نگهبان نوعی ائمه اطهارعلیهالسلام در ادامه نگهبانی شخصی حضرت رسولصلی الله علیه وآله امید مطلق کفار را به یاس مبدل ساخت.
هرگونه بیانی برای یاس در این آیه کریمه غیر از این مواجه با اشکالاتی خواهد بود که ذکر آنها گذشت. البته تعدادی از مفسران عامه اجمالا گفتهاند که کفار از دین شما مایوس شدند، ولی در بیان این مطلب که روز عرفه چه اتفاقی رخ داد که مایه قطع امید کفار از دین گردید بیان روشن و گویایی وجود ندارد.
مساله دیگری که در نقد آراء مفسران عامه مهم است این که آیا بیان محرماتی که قبلا نیز در آیات سورههای قبلی برای مسلمانان بیان گردیده (و در روز عرفه با اضافات مختصری گفته شد) اکمال دین به حساب میآید؟ باید توجه داشت که پس از روز عرفه تا آخر عمر حضرت ختمی مرتبتصلی الله علیه وآله بیان احکام ادامه داشت و روز عرفه آخرین احکام نیامده است تا به این دلیل اکمال دین باشد.
طبری در جامعالبیان مینویسد: در اینکه احکام و فرایض در این روز کامل شده باشد اختلاف است. از ابنعباس و سدی و براء بن عازب نیز نقل گردیده که آخرین آیهای که بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله نازل شده آیه کلاله بوده و معلوم است که اواخر عمر آن حضرت وحی بیشتر نازل میشده و در نتیجه، آخرین حکم آیه کلاله آست که احکام و فرایض را بیان میکند: «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...» (39)
اما آنچه را خود طبری به عنوان اکمال دین میپذیرد که شهر مکه در اختیار مسلمانان بود و کفار از آنجا کوچ کردند نقد گردید که این وضع موجود مسلمانان است و ربطی به اصل دین تشریع شده از سوی خداوند ندارد.
فخر رازی مینویسد: این آیه دلالتبر بطلان قول رافضه دارد، به این بیان که خداوند در این آیه میفرماید: کفار از تبدیل دین ناامید شدند و دیگر از آنها نترسید و اگر امامت علی بن ابیطالبعلیهالسلام از طرف خداوند و رسولصلی الله علیه وآله او نص صریح و روشنی داشت در نتیجه، باید کسانی که قصد مخفی کردن یا تغییر آن را داشتند ناامید شده باشند و دیگر کسی از صحابه قدرت بر انکار یا تغییر و پوشاندن آن را نداشته باشد و چون اینچنین نشد، معلوم میشود ادعای شیعه دروغ است. (40)
در پاسخ به این شبهه، باید گفتسالها پیش از فخر رازی، امام صادقعلیهالسلام شبهه او را پاسخ داده و فرمودهاند: «یئس الکفرة و طمع الظلمة.» (41)
علاوه بر آنکه خود آیه پاسخ شبهه را کاملا بیان کرده، خداوند بلافاصله پس از یاس کفار میفرماید: «فلا تخشوهم»; دیگر از کفار نترسید، امید آنها به یاس تبدیل شده است، ولی «و اخشون»; از من بترسید. معلوم است این بخش از آیه در مقام تهدید و تحذیر مسلمانان است; همانگونه که از کفار میترسیدید و من شما را در امان نگه داشتم و کفار را نا امید کردم، از من بترسید - یعنی: مبادا همان فسادی که ممکن بود از ناحیه کفار در دین ایجاد شود از ناحیه خود شما مسلمانان ایجاد گردد و بر اثر کفران نعمتی که در این روز آن را بر شما تمام کردم و کنار گذاشتن این دین کامل و مورد پسند خداوند، نعمت از شما گرفته شود و به نقمت و بلا تبدیل گردد. البته مسلمانان این کار را کردند و خدا هم کرد. (42)
1- نویسنده جامعالبیان، در ج6، ص 52 نوشته است: «بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عند المشرکین.»
2- علامه امینی، الغدیر، ج 1، ص 234
3- سید محمدحسین طباطبائی، المیزان
4- حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 664
5- محمدبن جریر طبری در جامع البیان، ج6، ص 51 مینویسد: «مکث النبی(ص) بعد ما نزلت هذه الایة احدی و ثمانین لیلة / جلالالدین سیوطی،الدرالمنثور، ج3،ص16/ فخررازی،تفسیرالکبیر، ج12، ص139/ ابیالسعود، تفسیرابیالسعود، ج3،ص7 / رشید رضا، المنار، ج6، ص 154
6- مرحوم علامه امینی نقل کتب تاریخی عامه را ذکر کردهاند. ر.ک. به: الغدیر، ج 1، ص 230
7- محمدبن یعقوب کلینی اصول کافی، ج 1، ص289، روایت 4 / نورالثقلین، ج 1، ص587، روایت 24 / هاشمبن سلیمان بحرانی البرهان، ج 1، ص 444، روایت16 / محمدباقر مجلسی بحارالانوار، ج37، ص138، روایت29
8- نورالثقلین، روایت27، ص 588 / البرهان، ج 1، ص 444، روایت 14 / فضلبن حسن طبرسی/ مجمع البیان (رحلی)، ج 2، ص159
9- الولایة و الامامة، ص 105 / غایة المرام، ص 338
10- الامامة و الولایة، ص 105 / الغدیر، ج 1، ص 234
11- البرهان، ج 1، ص 435، روایت 2
12- البرهان، ج 1، ص 435
13- البرهان، ج 1، ص 435
14- البرهان، ج 1، ص 435
15- البرهان، ج 1، روایت9
16- الغدیر، ج 1، ص 232 / البرهان، ج 1، ص 445، روایت9
17- الغدیر، ج 1، ص 235 / غایةالمرام به نقل از: المیزان، ج 5، ص 192
18- الغدیر، ج 1، ص 235
19- المیزان، ج 5، ص193
20- الغدیر، ج 1، ص233 / المیزان، ج 5، ص 195
21- الدرالمنثور، ج3، ص19
22- الدرالمنثور، ج3، ص19
23- الدرالمنثور، ج3، ص3
24- نورالثقلین، ج 1، ص 588، روایت26
25- البرهان، ج 1، ص 444، روایت 15
26- البرهان، ج 1، ص587، حدیث26
27- المیزان، ج 5، ص196
28- ر. ک. به: الغدیر، ج 1، ص237
29- المیزان، ج 5، ص 195
30- الدر المنثور، ج3، ص17
31- الدرالمنثور، ج3، ص17
32- الغدیر، ج 1، ص237
33- المیزان، ج 5، ص197
34- محمد بن جریر طبری، جامعالبیان، ج6، ص 52
35- آلوسی، روح المعانی، ج6، ص 60
36- تفسیر کبیر، ج 11، ص137
37- زمخشری، کشاف، ج 1، ص 605
38- تفسیر جامعالبیان، ج 4، ص 51
39- جامعالبیان، ج6، ص 52
40- تفسیر کبیر، ج 11، ص 140
41- بحارالانوار، ج37، ص 134
42- المیزان، ج 5، ص 178